خداوند متعال موت و حیات را گاهى به بدن نسبت مىدهد و گاهى به روح. هرگاه بدن تحت تدبیر روح بود، بدن زنده است و اگر روح از بدن مفارقت کرد، بدن مرده است. چنین موت و حیات حسى را به خود نسبت مىدهد؛ (خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ)[1] (یُحْیِیْ وَ یُمِیتُ).[2]
اینگونه از موتها نعمت است، زیرا اگر بشر دائماً زنده بود یعنى زندگى هدفى ندارد چون دنیا جاى کیفر و پاداش نیست.
گاهى خداوند موت و حیات را به روح نسبت مىدهد که حیات روح به علم و ایمان و عمل صالح است و موت آن به کفر و شرک است.
در حقیقت خداوند دو کار را به خود اسناد مىدهد:
2. اصل حیات به سبب ایمان؛ (أَوَمَن کَانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ).[3]
3. تکمیل حیات؛ یعنى خداوند به مؤمنینى که زنده هستند خطاب مىکند که به واسطه اجابت دعوت خدا و رسول حیات خود را تکمیل کنید؛ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ).[4] مرگ روح به کفر و شرک است؛ (إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى).[5][6]
منابع:
[1] . ملک 2
[2] . بقره 258
[3] . انعام 122
[4] . انفال 24
[5] . نمل 80
[6] دهقان، اکبر، هزار و یک نکته از قرآن کریم، 5جلد، مرکز فرهنگى درسهایی از قرآن - تهران - ایران، چاپ: 4. ج1،ص79 زخم کاری؟!...
ادامه مطلبما را در سایت زخم کاری؟! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8seyed95b بازدید : 55 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:42